[su_highlight background=”#fbff73″]زمان موردنیاز برای مطالعه این مطلب: 4 دقیقه[/su_highlight]
داستان سرایی چیست؟
یکی بود یکی نبود ! یه استارتاپی ( کسب و کاری ! ) بود قصد داشت با بازاریابی محتوایی کم کم برای خودش جایی در بازار باز بکنه دیگران رو متوجه بکنه که ما هم هستیم! خدمتی داریم ! محصولی داریم! و از طریق محتوا با مخاطبانش ارتباط برقرار بکنه و رشد بکنه.اما این استارتاپ قصه ما خبر از آمار زیر نداشت:
بله …می گفتیم… استارتاپ قصه ما خبر نداشت که با وجود این همه محتوایی که در لحظه در حال تولید هست، نمیشه فقط با تولید محتوا (هرچند با یک استراتژی فوق العاده! ) توجه مخاطبان رو به خودش جلب کنه، با خودش درگیرشون کنه، نگهشون داره و در نهایت خدماتشو بهشون ارائه بده. تا اینکه امدادهای غیبی! اون رو متوجه کرد که باید در محتوای تولید شده اش داستانی هم بسراید! داستانی که بتونه با مخاطب از نظر احساسی ارتباط برقرار کنه و از این ارتباط احساسی برای جلب توجه و ماندگارسازی مخاطب استفاده کنه.
اما داستان سرایی درباره چیست؟
داستان سرایی درباره این هست که شما با مخاطبان خودتون یک ارتباط انسانی (احساسی) برقرار کنید و به اون ها کمک کنید برای رفع مشکلات، نیازها و خرید کردنشون بهتر تصمیم بگیرن.
دقت کنید که یک داستان فقط درباره گذشته شما نیست!
درباره این هست که چرا کاری را که دارید انجام می دهید، انجام می دهید!
داستان سرایی راهی هست که باعث میشه مخاطبان، شما رو به یاد بیارن.
دایره طلایی داستان سرایی
دایره طلایی ! به نظر رازآلود میاد! نه؟ بله راز طلایی داستان سرایی در همین دایره طلایی هست!
“چرا؟ ” : چرا کاری که انجام می دهید انجام می دهید؟
“چگونه؟” : این کار چگونه به مخاطب کمک خواهد کرد؟
“چه چیز؟” : چه چیزی قرار است به مخاطب پیشنهاد شود؟
اما این ها چه اهمیتی دارن؟ وقتی شما در مورد چیزی که ( سوال چه چیز؟) انجام می دهید صحبت می کنید در واقع در حال برقراری ارتباط با بخش تحلیلی مغز هستین. اما زمانی که درباره چرایی و چگونگی انجام اون کار صحبت می کنید در حال ساخت یک ارتباط انسانی و برقراری ارتباط احساسی هستین و به خاطر داشته باشین که داستان سرایی تماما برای برقرای ارتباط انسانی و احساسی هست.
زمانی که میخواین برای داستان سرایی برنامه ریزی کنین، به قسمت چرایی اون توجه بیشتری کنید، دست روی قسمت احساسی بذارید و شروع به آموزش دادن کنید.
اما…عناصر اصلی داستان سرایی :
1) کاراکتر
2) مشکل
3) راه حل
کاراکتر:
در هر داستان خوبی کاراکتر یا شخصیت وجود داره. حداقل باید یک شخصیت در داستان استفاده بشه. دقت کنین که شما قراره با بازاریابی محتوایی مخاطبان خودتون رو درگیر محتواتون کنید. برای درگیر کردن مخاطبان باید به نیازهاشون توجه کنید. یکی از نیازهای مخاطبان اینه که بتونن خودشون رو جای کاراکتر داستان تصور کنن و تعارض یا مشکلشون رو با اون کاراکتر یکی ببینن. حتما تا حالا داستان هایی از کسب و کار های مختلف خوندین. یا محتوایی که داستان یک کسب و کار رو بیان کرده. خب؟ یه لحظه فکر کنین…چه چیزی باعث شده اون رو به خاطر بسپارید؟ کاراکترش!شخصیتش! یا حتی خیلی از فیلم هایی که به یاد میاریم به خاطر کاراکترهای اون فیلم هست. اما برای اینکه کاراکتر صحیح رو انتخاب کنید حتما باید به پرسونای مخاطب توجه کنید. که بر اساس نیازها و اهدافشون کاراکتر مناسب رو برای داستان سرایی انتخاب کنید.
اما کاراکتر های شما میتونن اول شخص، دوم شخص یا سوم شخص باشن. اول شخص شامل عبارتی مثل ” من دیدم “، دوم شخص مثل ” شما باید انجام بدهید” و سوم شخص مثل ” او گفت “. به یاد بیارید شما حداقل باید از یک کاراکتر در داستانتون استفاده کنید. انتخاب کاراکتر به پرسونای مخاطب بستگی داره. که به چی نیاز داره؟ مثلا به راه حل های بازاریابی یک سایت معروف؟ خب پس از سوم شخص استفاده کنید و داستان بازاریابی اون سایت معروف رو بگید!
مشکل (تضاد) :
باهوش باشین! شما قراره به مخاطبان خودتون کمک کنید که مشکل یا نیازشون برطرف بشه. قراره یک ارتباط انسانی واقعی برقرار کنید. قرار نیست یک ارائه تبلیغاتی خشک و خالی از راه حل هاتون یا محصولاتتون بدین! برای همین هست که باید در داستانتون از مشکل یا تضاد کاراکترها صحبت کنید. دقت کنید از مشکلات یا تضادهایی صحبت کنید که بر اساس پرسونا و نقشه سفر(نقشه محتوی) مخاطبین شما باشه.
راه حل:
داستان شما باید پایانی داشته باشه. پایانی که در اون نشون داده بشه کاراکتر درنهایت چه تغییری براش اتفاق افتاده و با اون مشکل یا تضاد به چه شکل برخورد کرده. لازم نیست حتما یه پایان خوش ِ گل و بلبل (مثل سریال های ایرانی!) داشته باشید. مهم اینه که اون اثرگذاری احساسی انجام بشه و ارتباط انسانی برقرار بشه.
نکات پایانی
1) احساس! احساس! احساس! احساس روح قدرتمند داستان شماست. البته لازم نیست دراماتیک بشه! ولی هدف اینه که با انسان ارتباط برقرار کنید نه ماشین! و یک ارتباط انسانی نیاز به ارتباط احساسی داره.
2) معتبر و نامتناقض داستان بگین. دروغ پردازی و خیال پردازی شاید در نگاه اول باعث جذاب شدن داستان بشه اما در ادامه مخاطب رو دلسرد می کنه. راست بگید اما همون راست رو شگفت انگیز تعریف کنید!
3) کوتاه و فشرده داستان بگید. بازاریابی محتوایی جایی برای رمان نویسان نداره. به یاد بیارید در یک دقیقه چقدر محتوا تولید میشه. خوانندگان وقت ندارن این همه محتوا رو بخونن. چه برسه هر محتوا رمان هم بشه!
4) داستان سرایی برای هر محتوایی که تولید می کنید لازمه و قرار نیست یک بار داستان بگید برای همیشه!
در نهایت، امیدوارم متوجه شده باشین هدف اصلی داستان سرایی چیه. اگر به مقدمه همین مقاله برگردین میتونین داستان کوتاهی رو ببینید که کاراکترش سوم شخص(یک استارتاپ)، مشکلش ارتباط برقرار کردن با مخاطب و راه حلش(از طریق امداد غیبی) داستان سرایی هست.
سعی می کنم در آینده داستان ِ داستان سرایی یکی از کسب و کارهای معروف ایران رو تحلیل کنم و در اختیارتون قرار بدم تا در یک مثال درک بهتری از داستان سرایی پیدا کنید.
2 دیدگاه دربارهٔ «داستان سرایی، روح قدرتمند محتوا»
چقدر مطلب ساده ولی مهمی است . ممنون جناب کیانی
سپاس از شما جناب زاهدی
قطعا مطالب ساده و بدیهی در صورت نادیده گرفته شدن می تونن تموم تلاش یک تیم رو به هدر بدن