با گذشت چند سال از جدیتر شدن و شکل گرفتن اکوسیستم استارتاپی کشور، هنوز که هنوز است بین بزرگان و فعالان اکوسیستم سر تعریف کلمهی «منتور» دعواست! البته همین که به جایی رسیدهایم که دربارهی تعریف این واژه بحث میشود، خودش یک قدم بزرگ رو به جلوست؛ وگرنه فراموش نکردهایم که روزگاری بر این اکوسیستم گذشت که هرکس که حتی یک نیم روز را در رویدادی مثل استارتاپ ویکند گذرانده بود هم به خودش لقب منتور یا مربی میداد و دوره و کلاس برگزار میکرد.
من و امید اخوان در قسمتهای هشتم تا یازدهم پادکست ۱۰ صبح مفصلاً دربارهی مفهوم منتور از دید خودمان صحبت و بحث کردهایم. دیگران هم در این باره مطالبی نوشته یا گفتهاند که با جستجوی کوتاهی میتوانید آنها را به سادگی پیدا کنید؛ بماند که هنوز هم در مورد بعضی ریزهکاریها در مورد منتورشیپ، توافق عمومی وجود ندارد (مثلاً اینکه آیا منتور یک استارتاپ باید خودش سابقهی بنیانگذاری یا کار در یک استارتاپ را هم داشته باشد یا نه). اغلب مطالب و بحثها، دربارهی ویژگیهای یک منتور خوب بودهاند و کمتر دربارهی اینکه چطور میشود یک منتور خوب را از یک منتور بد تمیز داد، صحبتی نکردهاند.
واقعاً چطور میشود یک «مدعی» را از یک منتور متخصص و واقعی تشخیص داد؟ در درجهی اول باید مدتی صرف کنید تا به فهرستی از افرادی که ممکن است برای دریافت مشاوره و منتورشیپ از آنها کمک بگیرید برسید. برای این کار، لازم است فهرست بلندتری داشته باشید و سپس با راهکارهای زیر یا مشابه آنها، این فهرست را تا جایی که میتوانید و البته با سختگیری تمام، کوتاه کنید. البته من هم تأیید میکنم که این کار نیازمند صرف زمان و هزینه است؛ اما پیدا کردن یک منتور یا مشاور خوب و کار درست، به این دردسرها میارزد.
ارزیابی در کلاسهای آموزشی
قاعدتاً نمیشود انتظار داشت که تمام مشاورها یا منتورها دوره و کلاس برگزار کنند، ولی شناخت عیار کسی که دوره برگزار میکند بسیار بسیار راحت است. مهمترین ویژگی کلاس و دوره در مقایسه با سخنرانی، ارتباط و تعامل دو طرفه است؛ واقعیتی که کمک میکند عمق دانستههای مدرس به سادگی معلوم شود. سخنرانیها اغلب زمان کافی برای پرسش و پاسخ ندارند و «مدعی» قصه در صورتی که پاسخ پرسشی را نداند، به سادگی میتواند به بهانهی کمبود زمان، از توضیح و پاسخ فرار کند. اما در یک کلاس آموزشی کار به این راحتیها نیست!
برای ارزیابی مدرس مورد نظر، پیشنهاد میکنم علاوه بر توانایی در پاسخ به پرسشها، به دو چیز بیشتر دقت کنید:
- مدرس چقدر میتواند پرسشها را درک کند و پاسخهای دقیق به آنها بدهد؟ این موضوع در ارزیابی فهم موضوع توسط مدرس به شما کمک میکند.
- مثالهای مدرس، چقدر واقعی و مخصوصاً از بازار ایران است؟ این یکی هم به شما کمک میکند دانش و تجربهی واقعی و عملی مدرس را ارزیابی کنید. کسی که صرفاً مطالبی را حفظ کرده و بدون تجربه باشد، احتمالاً توانایی چندانی در تحلیل موضوعات نخواهد داشت.
تنوع سابقه کاری
یک منتور استارتاپ (البته کسب و کاریها و نه فنیها) باید توانایی تحلیل خوبی داشته باشد و یکی از الزامات این موضوع، داشتن تجربیات کاری متنوع است.
کسی که اغلب (مثلاً بالای ۸۰٪) سابقهی کاریاش در یک سازمان بوده، احتمال زیادی دارد که تجربهاش فقط به همان سازمان یا صنعت محدود مانده باشد. چنین افرادی برای مشاورههای عمومی (و نه تخصصی) زیاد مناسب نیستند؛ چون احتمالاً ابعاد متنوعی از یک موضوع را نمیشناسند و توصیههایشان، آنقدری که باید، جامع نیست. فراموش نکنیم که یک منتور خوب، بجای نسخهپیچی بهتر است تا جای ممکن شرایط و گزینهها را تحلیل کند و نتیجهگیری را به خود استارتاپ واگذارد.
دفتر کار طرف کجاست؟
هرچند ممکن است خندهدار یا بیمعنی به نظر برسد، اما اینکه دفتر کسی که قصد دریافت مشاوره یا منتورشیپ از او را دارید کجاست، میتواند چیزهایی را نشان دهد.
مشاور یا منتور شما «همیشه» در شتابدهندهها و کافهها نشسته و به نظر میآید ثابتی ندارد؟ فکر نمیکنید اگه این فرد آنقدر که ادعا میکند «کار درست» بود، احتمالا باید در یک سازمان (شاید متعلق به خودش) مشغول میشد؟ البته باید حساب با تجربهترهایی که برای ایفای مسئولیت اجتماعیشان برای دیگران وقت میگذارند را از «همیشه ساکن شتابدهندهها» جدا کرد.
کارمندی و آزادکاری
واقعیت این است که تعداد افرادی که از اول کارآفرین بوده و با موفقیت برای خودشان کار کردهاند زیاد نیست. کار کردن در سازمان، هم محدودیتهایی دارد و هم مزیتهایی؛ و بخاطر این مزیتهاست که تصور میکنم افرادی که میخواهند بهصورت حرفهای مشاوره بدهند، باید تجربهی کار در سازمانهای کوچک و بزرگ، صف و ستاد سازمان یا حتی دولتی (برای مدتی کوتاه البته!) را داشته باشند.
کسی که تجربهی کار (مثلاً سه ساله) در سازمانهای متوسط و بزرگ را داشته باشد:
- معمولاً درک دقیقتری نسبت به آزادکاران (فریلنسرها) نسبت به مفاهیمی مانند بودجه و استراتژی دارد.
- احتمال بیشتری دارد که فرد منظمتری باشد و بتواند (یا مجبور باشد!) برنامههای زمانبندی را رعایت کند (شاید چون حقوقش به این موضوع بستگی زیادی دارد!).
- احتمالاً از برخی اقتضائات سازمانی (روش برقراری ارتباط، درک ساختار و سلسله مراتب، مکاتبات سازمانی و …) بیشتر سر در میآورد.
شخصاً به کسی که تمام عمرش آرادکار بوده، به اندازهی کسی که مدتی در سازمانها کار کرده برای گرفتن مشورت اعتماد ندارم.
تولید محتوای اختصاصی
این مسأله الزاماً برای همهی منتورها و مشاورها صادق نیست؛ اما میتواند یک معیار تکمیلی باشد: خوب است ببینید کسی که میخواهید بهعنوان منتور یا مشاور انتخاب کنید چقدر محتوای اختصاصی تولید میکند، چقدر میتواند جمعبندیاش از مطالعات را خلاصه کند و چقدر حرف جدیدی برای گفتن دارد.
غُر نزدن مدام!
غر زدن، سادهترین کار دنیاست!
کسی که ذهن تحلیلی و رویکرد حل مسأله دارد، بین غر زدنهایش بعضاً راهکار هم ارائه میدهد! احتمال دارد که شاکیهای همیشگی، ناتوانی خودشان را پشت انتقاد از دیگران و وضع مملکت و شبیه آن پنهان کنند. کسی که نتواند برای مسائل روزمره راهحل ارائه دهد (و به همین خاطر مدام غر میزند)، احتمال زیادی دارد که در ارائهی راهحل و راهکار برای مشکل شما هم ناتوان باشد.