اپلیکیشنهای مربوط به سرویسهای پیامرسانی تلفن همراه از آنجا که هزینه به مراتب کمتری نسبت به ارسال اساماس متحمل میشوند، از استقبال زیادی در بین استفادهکنندگان برخوردار شدهاند. هر کدام از این سرویسها ویژگیهای خاص خودشان را دارند که آنها را از سایر سرویسهای مشابه متمایز میکند. یکی از اپلیکیشنهای حوزه پیامرسانی که در ایران طرفداران زیادی دارد واتساپ است. احتمال میرود طراحی ساده و بارگذاری سریع آن که لزوما به اینترنت پرسرعت نیاز ندارد، دلیل اصلی استقبال از واتساپ در ایران باشد.
واتساپ به عنوان یک استارتاپ کوچک با ایدهای قابل دسترسی و طراحی خستهکننده که رقبای زیادی دارد، توانسته بازار ارتباطات را تحت تاثیر خود در بیاورد و این موضوع برای کسانی که میخواهند استارتاپ خود را راه بیاندازند خیلی هیجانانگیز است.
گفته میشود این شرکت که قدمتی کمتر از پنج سال دارد تنها نزدیک به ۴۵۰ میلیون کاربر دارد که در طول ماه حداقل یک بار از واتساپ برای پیامرسانی استفاده کردهاند. خوب است بدانیم این رقم شامل بیش از ۲۰ میلوین کاربر فعال در آلمان، مکزیک، هند و اسپانیا است.
واتساپ با فروش ۱۹ میلیاردی واتساپ به فیسبوک توجه بسیاری از رسانهها را به خود جلب کرد. هسته مرکزی واتساپ که یک تیم سه نفره است که از این میان جان کوم (Jan Koum) با دارا بودن ۴۵ درصد سهام واتساپ به عنوان سهامدار عمده این شرکت شناخته میشود. او در یکی از روستاهای کوچک اطراف شهر کیوو در اکراین متولد شد و بزرگ شده است. زندگی ساده روستایی چیزی است که کوم هنوز هم آن را میپسندد و یکی از دلایل عمدهای است که سبب مخالفت گسترده او با تبلیغات پر سر و صدا شده است.
کوم در مدرسه دانشآموز دردسرسازی بود اما بعد از پایان مدرسه، نتورکینگ را با خواندن کتابهای دستِ دوم آموزشی یاد گرفت. بعد از اینکه در کارش متبحر شد اول عضو یک گروه هکر شد و از طریق نفوذ به سیستم پیامرسانی سیلیکون ولی توانست با یکی از بنیانگذاران شرکت نپستر چت کند!
بعد از ثبت نام در دانشگاه سنت خوزه و استخدام در کمپانی ارنست و یانگ به عنوان تحلیلگر امنیتی، پیشنهاد کار در یاهو را پذیرفت و بعد از چند سال کار در یاهو استارتاپ خودش را راهاندازی کرد. شاید بپرسید داستان زندگی کوم چه فایدهای برای استارتاپهای نوپا خواهد داشت؟ یکی از درسهایی که این داستان به ما میدهد شناسایی تواناییها و وقت گذاشتن برای کاری است که دوست داریم، بدون توجه به موقعیت اجتماعی و مالی. اما این داستان همینجا تمام نمیشود، درسهای بیشتری است که میتوانیم یاد بگیریم:
اهمیت ندادن به رسانهها
تقریبا همه خبرنگارانی که در حوزه استارتاپ فعالیت دارند میتوانند شهادت بدهند که روزانه از سوی صاحبان استارتاپهای زیادی به آنها پیشنهادهای مختلفی به ازاء کار کردن خبرشان شده است. همین تلاش برای برقراری ارتباط با خبرنگاران و اصحاب رسانه وقت زیادی برای توسعه دادن محصول باقی نمیگذارد. واتساپ تمرکزش را روی ساخت و توسعه اپلیکیشن به جای صحبت با رسانهها گذاشت و تبلیغات خود را به شیوه سنتی سینه به سینه انجام داد. در واقع تا قبل از فروختن واتساپ به فیسبوک، به ویژه در دو سال نخست فعالیت واتساپ، پوشش رسانهای بسیار کمی داشت.
بازاریابی آنقدرها مهم نیست
بسیاری از استارتاپها به ویژه آنهایی که برای توسعه نرمافزارهای موبایل کار میکنند، معتقدند که برای کسب کاربر باید مقدار قابل توجهی از وقت و هزینه را به جلب مشتری اختصاص داد. بدون متحمل شدن هزینههای تبلیغ در اپاستور و صرف وقت زیاد در شبکههای اجتماعی نمیتوان به یک شبکه گسترشیافته از کاربران رسید. واتساپ بدون پرداخت هیچ هزینهای و تنها با ارائه یک راهحل تازه، کاربران زیادی را جذب کرد.
لازم نیست حتما چشمگیر باشید
یکی از اشتباهات رایج استارتاپها،به خصوص زمان تاسیس، گسترش غیرضروری شرکت برای چشمگیر شدن آن است. واتساپ تنها ۵۵ کارمند داشت که ۳۲ نفر آنها برنامه نویس بودند. این تیم کوچک، سرویس قابل اعتمادی را ارائه میدهند که روزانه ۵۰ میلیارد پیام را از طریق ۷ پلتفرم در سرتاسر دنیا جابهجا میکند.
قرار نیست همیشه پسزده شوید
خرید واتساپ میتواند گرانترین اشتباه فیسبوک باشد اما موسس آن را حسابی پولدار کرده است. برایان اکتن (Brian Acton)، بنیانگذار واتساپ در آگوست سال ۲۰۰۹ برای فیسبوک تقاضای کار فرستاد و تقاضای او رد شد. اکتن به جای سرخورده شدن با شراکت با جان کوم واتساپ را راهاندازی کرد و چند سال وقت برای توسعه آن گذاشت. شاید مهمترین درسی که از واتساپ میتوان آموخت این باشد: رویاها و اهدافت را فراموش نکن، حتی اگر پس زده شوند!
اگر شما یک کارآفرین هستید، ممکن است فکر کنید هیچوقت نمی توانید معاملهای به پرسودی فروش واتساپ به فیسبوک داشته باشید، ولی خوب همین یک سال پیش همچین معامله ای غیر قابل تصور بود! حدس ما این است که در ماه ها و سالهای آینده از این جور معامله ها خیلی خیلی بیشتر خواهیم دید.