اول از همه نیاز داریم که تعریف سادهایی از هر کدام از واژههای زیر داشته باشیم:
مفهوم Society
جمعی از آدمها (حتی نهادها) هستند که به صورت ساختاردار و قانونمند مانند حزب سیاسی و یا باشگاه ورزشی دورهم برای علاقه به هدف و یا ایدهایی خاص همراه شدهاند. بهترین معادل فارسی برای آن جامعه است.
مفهوم Community
اجتماعی انسانی (یا حتی با مشارکت شرکتها، نهادها و …) است که برای علاقه و هدف مشترکی، مشارکتی پایدار و ثابت در آن راه دارند; مانند علاقهمندان یک باشگاه ورزشی یا طرفداران یک پویش سیاسی. شاید واژههای اجتماع، گروه، جمعیت و جماعت مفاهیمی نزدیک به واژه انگلیسی را داشته باشند. همه ما میدانیم که در مسائل علوم انسانی_اجتماعی به سبب تفاوت در سن، جنس، طبقه اجتماعی، سطح درآمد و یا حتی منطقه محل رشد فرد نمیتوان مرزبندی مشخصی بین معانی و مفاهیم کنیم و همیشه محدودهایی خاکستری برای نقض مغز کلام وجود دارد ولی به هر حال نباید از عنوان افکار و نظرات خود چشم پوشی کنیم. با همین مقدمه کوتاه برداشت خودم را برای چگونگی ساخت یک اجتماع (برای شرکتها و محصولات) را مکتوب میکنم تا شما هم نظرات خود را بیان کنید.
عمده مطالب این نوشته، از کتاب “قدرت گرفته از مردم” نوشته آقای بیکن و ترجمه دو تن از دوستان عزیزم آقای کرمانپور و نورالدینی است.
عمده کارکرد و دلائلی که برای داشتن یک اجتماع بیان میشود
- دسترسی گستره به مخاطب
- ابزاری ارزان برای تبلیغ
- انتقال سریع و مستقیم اطلاعات
- ایجاد سرمایه اجتماعی
- جلب مشارکت و ایجاد تعامل
- کاهش هزینههای بازاریابی
- آموزش سریع و راحت
- توسعه محصول و تست بتا
- جذب و پرورش نیروی انسانی
درست است که این موارد همگی به نظر خوب و مفید هستند ولی در ادامه متوجه میشوید تمام این کارکردها الزاما درست نیست. و حالا بهتر است بدانیم که عمده کارکرد اجتماع برای همراهان و اعضا خودش چیست: دریافت آموزش با کیفیت از منبع اصلی دسترسی به محتوا و اخبار دست اول ارتباط با آدمهای همسلیقه و همهدف و یا حتی دارای مشکل و نیاز یکسان ایجاد حس تعلق در طبقه سوم هرم مازلو حالا که حرف صحبت از تعلق و وابستگی شد، بگذارید مراتب آن را بیان کنم:
- ۱- داشتن دسترسی و ورود به اجتماع
- ۲- داشتن مشارکت
- ۳- پیدا کردن عزت نفس و اعتماد به واسطه همراهی
- ۴- بوجود آمدن کرامت و ایجاد احساس غرور و افتخار از همراهی
- ۵- تاثیرگذاری در اجتماع
- ۶- شاخص بودن و مراتب مدیریت و رهبری
- ۷- زامبی و ذوب و غرق شدن، چشم و گوش بسته اوامر را اجرا کردن
ولی چرا ما باید یا بهتر است که در یک اجتماع باشیم؟
سادهترین جواب، یک ضرب المثل آفریقایی است:
اگر میخواهی سریع بروی، تنها برو. اگر میخواهی دور بروی، با دیگران برو.
طبق پیشنهاد و روش آقای بیکن, برای ساختن اجتماع این 9 مرحله باید طی شود:
۱- تدوین بیانیه ماموریت و انتظاراتی که در پایان داریم.
۲- تعیین مدل مشارکت اعضا و نوع اجتماع.
اینجا باید مدل مشارکت را توضیح دهم:
الف) مصرف کننده: در این مدل از مشارکت صحبتها کم عمق، طرفدارانی که مسابقه تیم را از تلویزیون تماشا میکنند، روش مشارکت ساده و میزان حضور کم و عمدتا مصرف کننده هستند و این اجتماعها بر محور یک تخصص و یا موضوع خاص سریع شک میگیرند و رشد میکند.
ب) قهرمان: افراد این اجتماع از حضور در آن احساس خوشایندی دارند و برای موفقیت اجتماع کمک میکنند. مانند طرفداران ورزشی که برای تماشای مسابقه تیم خود به ورزشگاه میروند.
ج) خالق: ایجاد یک اثر و دستاورد مشترک و مشخص توسط همه افراد اجتماع با یکدیگر، پیچیدهترین مدل مشارکت را میسازد.
۳- تعریف ارزش پیشنهادی متقابل اجتماع، عضو و رهبر (یا نهاد و شرکت) برای یکدیگر.
۴- تعیین اهدافی به اندازه کافی بزرگ ولی دستیافتنی، تعریف واژه موفقیت برای کوتاه و بلند مدت.
۵- شناخت مخاطب و ترسیم و طبقهبندی پرسونا. یک پرسونا عموما در یکی از نقشهای زیر است:
- الف) کاربر ساده که در واقع مصرف کننده است.
- ب) طرفدار که به شما بازخورد هم میدهد.
- ج) پشتیبانها به بقیه اعضا کمک میکنند که از محصول یا محیط یا خدمت استفاده کنند.
- د) خالقان ایجاد کننده یک بخش از تجربه کاربری و حضور هستند.
- ه) حامیان برای موفقیت و یا بالا بردن آگهی عمومی از اجتماع هزینه میکنند.
- و) سازماندهندگان که رویدادها را مدیریت میکنند.
- ز) توسعهدهندگان امور مهندسی و راهبری و راهبردی را هدایت میکنند.
۶- طراحی مدل ورود، نقشه راه، سفر اعضا از چگونگی جذب تا راهبر شدن.
۷- برنامهریزی فرآیندها و چرخههایی که بوروکراتیک و اجرای آن طولانی مدت نباشد.
۸- طراحی و اجرای مشوقها
۹- اجرا کردن برنامه در چرخههای مثلا سه ماهه و بازنگری و اعمال اصلاحات در عمل و همیشه این را در نظر داشته باشید که مشارکت پایدار اعضا زمانبر و تدریجی است پس برای افراد دستاوردهایی کوچک و سریع و قابل لمس طراحی کنید و فرایندها را سادهتر، تکرارپذیرتر و خوشایندتر کنید.
از دیدگاه رهبری، اجتماع با اعضا باید سه گونه رفتار شود:
- الف) عضو موقت که تازه وارد و گاها صرفا تماشاگر است. او را به دیگران معرفی کنید و در ارتباط با اون پیش قدم شوید، تلاشهایش را ببینید و تایید کنید تا در آنها ایجاد حس خوب شود چون تصمیم این افراد برای حضور در اجتماع ترد و شکننده است.
- ب) اعضا اصلی به صورت طولانی و مستمر متعهد به حضور در اجتماع هستند و به همین دلیل مورد احترام دیگران هستند. برای آنها ایجاد فرصت برای مشارکت بیشتر را مهیا کنید و به آنها بازخورد بدهید تا اجتماعتان را بهینه کنند. قدردان آنها باشید.
- ج) اعضا اصلی شالوده و اساس اجتماع هستند، آنها مسئولیتها را میپذیرند و حتی با صداقت، منتقد رهبران هستند و از زوایای دیگر هم به اجتماع نگاه میکنند. با آنها تعامل منظم داشته باشید و با سطوح مختلف استراتژی درگیر باشند چون آنها راهبر و رهبران آینده هستند.
در اجتماع شما, یک عضو باید:
- چرایی و منفعت مشارکتش را برای خودش بداند.
- به ابزارهای مناسب برای مشارکت دسترسی به سادگی و راحتی داشته باشند.
- به او مهارتهای لازم یاد داده شود.
- فعالیت او دیده، تحسین و تایید شود.
- برای مشارکت بیشتر، کمک و راهنمایی و نقشه راه (از راهبران و رهبران) بگیرد.
- متوجه شود که فعالیتهای او ارزش آفریده است.
در یک اجتماع، یک رهبر باید:
- فراموش نکند که اعضا جامعه برای یکدیگر کار میکنند و نه برای رهبر. (نیروی کار مجانی نیستند.)
- فرصت دهید که اعضا برای خودشان و اجتماعشان، توامان ارزش خلق ارزش کنند.
- اعضا اطلاعات، اشتیاق و تجربه رهبر را ندارند پس رهبر باید حامی و صبور باشد.
- به اعضا امکان و فرصت ابتکار عمل و کارهای خلاقانه برای بهبود و بهینهسازی بدهد.
- مواظب اعضا ساکتتر باشد که حذف نشوند.
- ترکیب شبکههای اجتماعی اینترنتی و اجتماع واقعی میتواند بسیار قدرتمند و یا مخرب باشد چون اجتماعها یک فعالیت انسان محور است و نه یک بازی فناورانه.
- عملگرا،در دسترس، مثبت اندیش، متعامل، الگو، همدل، فروتن و انتقادپذیر باشد.
- چشم انداز شرکت با ماموریت اجتماع متفاوت است در نتیجه اجتماع کانال بازاریابی شما نیست و اجتماع را از تیم فروش شرکت دور نگه دارید.
اگر این مطلب برای شما جالب است میتوانید کتاب آن را از سایت همبودگاه تهیه کنید و همچنین کتاب قلاب را مطالعه کنید و نظرات و تجربیات خودتان را با من به اشتراک بگذارید