به بهانه برگزاری کنفرانس بازیهای رایانهای در دانشگاه اصفهان، در پایان سال ۱۴۰۰ مصاحبهای با دکتر جواد راستی دبیر این کنفرانس و مدیر امور فناوری و نوآوری دانشگاه اصفهان انجام شده است که در ادامه شما را به خواندن آن دعوت میکنیم.
سلام آقای دکتر راستی و ممنون که وقتتون رو در اختیار ما گذاشتید. خودتون رو کامل معرفی میکنید؟
من جواد راستی فارغالتحصیل مهندسی کامپیوتر دانشگاه اصفهان هستم. عضو هیأت علمی گروه مهندسی پزشکی و مؤسس و مدیر مرکز نوآوری صنایع سرگرمی یا همون مرکز بازیهای رایانهای و مدیر مرکز رشد و کارآفرینی دانشگاه اصفهان…
و مدیر ناحیهی نوآوری دانشگاه!
مدیریت یا به قولی راهبری ناحیه نوآوری جزء پستهای رسمی دانشگاه نیست و طی این دو سال اخیر که ناحیهی نوآوری دانشگاه ایجاد شده به وظایف مدیر امور فناوری و مرکز رشد دانشگاه اضافه شده
ظاهراً تازه از برگزاری کنفرانس بازیهای رایانهای فراغت حاصل کردید. برامون بگید چطور گذشت؟
کنفرانس امسال بهصورت مجازی برگزار شد و از حضور پژوهشگران بازیهای رایانهای در کنارمون محروم بودیم. اما از ظرفیت فضای مجازی استفاده کردیم و 19 پژوهشگر از 13 کشور دنیا رو دعوت کردیم تا نتایج آخرین تحقیقاتشون رو در اختیار بقیه قرار بدن. 67 مقاله هم در کنفرانس پذیرفته شده بود که 37 تاش بهصورت آنلاین در کنفرانس ارائه شد. در مجموع به نظرم رویداد موفقی بود و البته که باید نظر مخاطبان رو پرسید.
کنفرانس باسابقهترین بخش بازیهای رایانهای در دانشگاه اصفهان هست. از سال اول تا الان چه تفاوتی کرده؟
چیزی که برای من هیجانانگیز هست اینه که تحقیقات از حالت تحلیل و بررسی محتوا، به سمت کاربردی شدن و طراحی بازیهای جدید میره که خبر خیلی خوبی هست.
چی شد بحث بازیهای رایانهای در دانشگاه داغ شد؟
تقصیر من بود (خنده) از همون سالی که استخدام شدم یعنی سال 92، چون از گروه کامپیوتر رفته بودم مهندسی پزشکی، خیلی دوست داشتم کاربردی از کامپیوتر در پزشکی رو دنبال کنم و همزمان با دیدن یک برنامهی تلویزیونی، جرقهای توی ذهنم زد که بازیهای درمانی چقدر میتونه حوزهی جذابی باشه. با همکاری تعدادی از اعضای هیأت علمی شروع به کار کردیم و سال 94 اولین کنفرانس بازیهای رایانهای برگزار شد و خدا رو شکر بچههای خوبی جذب کنفرانس و رویدادهای جانبیش شدن. از طرف دیگه، بهعنوان یک پژوهشگر که نیاز به بازیساز در تیمش داشت، متوجه شدم چقدر فضای اصفهان و البته ایران از بازیساز کاربلد خالی هست و این بود که مرکز بازیهای رایانهای رو برای آموزش و کمک به بازیسازان با همکاری دانشگاه اصفهان و معاونت علمی و فناوری ریاستجمهوری در دانشگاه ایجاد کردیم که الان شده مرکز نوآوری صنایع سرگرمی.
و کنفرانس هر سال برگزار شد؟
بله غیر از سال 97 که کاشان برگزار شد، هر سال در دانشگاه اصفهان برگزار شد.
بازخورد کنفرانس چطور بوده؟
خب این کنفرانس تنها رویداد پژوهشی مقالهمحور جامع در حوزهی بازیهای رایانهای در کشور هست و بالای 500 مقاله در کنفرانس تا الان پذیرفته و ارائه شدن. میشه گفت ادبیات پژوهش در گیم در ایران یه جورایی مدیون این کنفرانس هست. مهمانهای خارجی امسال از اینکه اینقدر بحث گیم در ایران جدی دنبال میشه تعجبزده بودن و برای ما باعث افتخار هست.
مرکز بازیها عزیزتره یا کنفرانس؟
(خنده) کنفرانس پدر مرکز به حساب میاد و البته الان یکی از رویدادهای سالانهی مرکز هست. یه طوری به هم آمیخته شدن که نمیشه جداشون کرد. اما وقتی حرف کنفرانس به میان میاد، همهی بچههای مرکز به صف میشن تا با بهترین کیفیت برگزارش کنند.
توی مرکز بازیها دقیقاً چی کار میکنید؟
اینجا در همهی حوزههای صنعت سرگرمی به ویژه بازیهای رایانهای، آموزش میدیم، پژوهش میکنیم و از تیمهای نوپا حمایت میکنیم.
یه جور مرکز رشد بازی؟
قطعاً نه! اینجا خیلی قبلتر از مرکز رشد هست. در واقع اکوسیستم گیم در اصفهان و ایران انقدر جوان هست که باید سالها روی تیمهای نوپا کار بشه تا چندتاشون به مرحلهی ورود به مرکز رشد برسن. ضمناً ما اینجا کار آموزش بازیسازی و پژوهش هم انجام میدیم که در حیطه کاری مرکز رشد نیست.
منظورتون از پژوهش همون برگزاری کنفرانس هست؟
نه فقط کنفرانس. ما آزمایشگاه سرگرمیهای جدی داریم که حدود 50 عنوان محصول توش هست و راهکارهای درمان و آموزش به کمک فناوریهای سرگرمکننده رو ارائه میکنه.
جامعهی مخاطبش کی هست؟
هم عموم مردم و هم بیماران و کسانی که نیاز به توانبخشی و درمان و آموزش دارن.
نمرهی خودتون در مرکز بازیها از نظر خودتون چنده؟
من کلاً آدم کمالگرایی هستم و اگه تیترش نمیکنید نمرهی خودم رو زیر 10 میدونم (خنده) خیلی کار این سالها در مرکز انجام شده و یه جورایی قطب منحصربهفرد آموزش و پژوهش و کارآفرینی در ایران هستیم. اما من همیشه با دید انتقادی به خودم و دستاوردهام نگاه میکنم تا رو به پیشرفت باشم.
مرکز بازیها عزیزتره یا مرکز رشد؟
(خنده) خسته شدم بس که به این سوال جواب دادم. مثل این هست که از یک معلم بپرسید بچههای خودش رو بیشتر دوست داره یا شاگردهاش رو! مرکز بازیها بچهی من هست و از هیچ با کمک خانوادهای که اینجا دارم به اینجا رسوندیمش. وظیفهی ادارهی مرکز رشد رو سال 98 به من سپردن با اینکه اصلاً تمایلی نداشتم. اما سعی کردم در حدی که توان خودم و البته فضای فکری مرکز رشد اجازه میداد اونجا رو هم به خوبی اداره کنم. طبیعتاً این دو محیط و خاستگاه و اهداف و شیوهی ادارهشون با هم فرق داره و نمیشه مقایسهشون کرد.
منظورتون از فضای فکری چیه؟
ببینید! مرکز رشد دانشگاهی اساساً یه ساختار اداری هست. ساختار اداری هم برای تحول و نوآوری ساخته نشده. هرچند این دو سال با همراهی کارمندان سعی کردیم فضای بهتری رو به مرکز رشد حاکم کنیم، اما نهایتاً کارمندان این بخش دانشگاه با کارمندان بخشهای دیگه خودشون رو مقایسه میکنن و نمیشه انتظار شقالقمر از اونها داشت.
به نظر میاد دل خوشی از مرکز رشد ندارید!
اصلاً اینطور نیست (خنده) من قلباً بچههای رشد رو هم دوست دارم و هروقت لازم بوده و خودشون میخواستن و نیازی داشتن یا حس میکردم کاری براشون مفیده، هرکاری از دستم برمیاومده رو انجام دادم. اما بحث همون فضای فکری مرکز رشد هست. من از مرکز بازیها اومدم که همه مثل خانواده بودن و سعی میکردن هرکاری هست رو به کمک هم انجام بدن و به هم کمک کنن. مرکز رشد اینطوری نیست. هرکس ساز خودش رو میزنه و روحیهی جمعی بهش حکمفرما نیست. انگار فقط اومدن اتاق بگیرن و درش رو ببندن و برن!
شما چه تلاشی کردید این فضا رو بهتر کنید؟
یکی دو جلسهی دورهمی داشتیم و البته بعد خورد به کرونا و همه چیز تعطیل شد و هنوز هم نمیتونیم با قاطعیت حکم کنیم باید تیمها بیان مرکز رشد. چند کارگاه و دعوت سرمایهگذار و بازدید و … هم داشتیم که دیدیم به جای اینکه تیمها دنبال این برنامهها باشن، ما باید التماسشون کنیم که فلان مقام داره میاد مرکز رشد بیا خودی نشون بده شاید مشتریت شد! شما بودید ناامید نمیشدید؟
ضعف کجاست؟
شاید اعتماد به نفس بالا، شاید آموزش نادرست، شاید ورود بدون آمادگی به مرکز رشد…
بدون آمادگی؟
بله! مرکز رشد آخرین حلقهی زنجیرهی نوآوری هست. قبلش باید دورههای پیششتابدهی و شتابدهی و … طی بشه تا تیم، تیم بشه و خودشون، خودشون رو بشناسن و بعد بیان مرکز رشد. در مدل مرکز رشد ما، تیمها از همون اول میان مرکز رشد و متأسفانه حرف هم گوش نمیدن. طوری که باید تو نظارت و ارزیابی مجبورشون کنیم بیزینسپلن بنویسن! واقعاً حیرتانگیز هست چطور یه تیم بدون بیزینسپلن میاد مرکز رشد؟ از اون بدتر چرا وقتی بعد یکی دو سال اینجا به بنبست خوردن و بهشون میگیم برای تمدید قرارداد باید بیزینسپلن داشته باشید، طوری بهشون برمیخوره که انگار بهشون ناسزا گفتیم!
ظاهراً این روالهای نظارت و ارزیابی برای شما شاکیان زیادی درست کرده
ما از یک فضای با نظارت فرمالیته (فقط ارسال گزارش) رسیدیم به فضای فعلی که باید هر 6 ماه تیم اهداف و وضعیت برنامه بازاریابی و فروش و تبلیغات و حرکت در راستای ایدهای که باهاش در مرکز رشد پذیرفته شده رو خودش بازنگری کنه و به ما گزارش بده و دقیقاً ارزیابی و بازدید میکنیم تا ببینیم وضعیت چطور هست. اوایل خود من این کار رو تیم به تیم انجام میدادم و بعد رفتیم سراغ دوستان شبکه پژوهش که کار اونطور که میخواستیم جلو نرفت. الان یه واحد داخلی نظارت و ارزیابی داریم که یکی از بچههای مسلط به ادبیات نوآوری و کارآفرینی فارغالتحصیل پلیتکنیک میلان مسئولیتش رو داره و علاوه بر مشاوره به تیمها، نظارت و ارزیابیشون رو هم انجام میده. طبیعتاً وقتی از وضعیت بدون نظارت رسیدیم به نظارت تا حدی سفت و سخت، به مذاق بعضیها خوش نمیاد که البته برای من مشکلی نیست. چون به کاری که میکنم معتقدم.
یعنی شما ساختار مرکز رشد رو تغییر دادید؟
طبیعتاً خیر! همونطور که عرض کردم مرکز رشد یک ساختار دانشگاهی هست که مدتی من مهمانش بودم و چندی بعد نفر بعدی میاد و باید تابع اسناد بالادستی باشیم و نمیشه خیلی عوضش کرد. اما سعی کردم مرکز رشد رو به جایگاه اصلیش برگردونم.
و جایگاه اصلیش کجاست؟
ببینید ما یک مدل برای اکوسیستم کارآفرینی داریم که شامل دهها جزء مختلف هست. از جمله فضاهای کار جمعی و دفاتر اختصاصی و دفاتر مشاوره کسبوکار و VC و … یکیش هم مرکز رشد هست. اما چون اکوسیستم کارآفرینی در دانشگاه نداریم، همهاش جمع شده در مرکز رشد و اون رو از ریل خودش خارج کرده. هرکس هم میخواد با دانشگاه در حوزهی کارآفرینی همکاری کنه، اولین چیزی که میخواد یه دفتر در مرکز رشد هست! مگه مرکز رشد چندتا دفتر داره؟ اصلاً مگه مرکز رشد جای این همه واحد نامتجانس هست؟ اصلاً گیرم دفتر گرفتید! با تیمهایی که دارن راه خودشون رو میرن و نه نیازی به مشاوره حس میکنن و نه فکر میکنن باید پلن درآمد و تبلیغات و بازاریابی و سرمایهگذاری داشته باشن چیکار میخواین بکنید؟ به سختی تلاش کردم تا اکوسیستم نوآوری رو در دانشگاه به کمک بخش خصوصی که ارزشآفرین و چابک هست در قالب ناحیه نوآوری ایجاد کنم و مرکز رشد بشه همون جایی که باید باشه. یعنی محلی برای استارتاپهای دارای نوآوری علمی که از بخش خصوصی انتظار نمیره ازش حمایت کنه و ما اینجا باید بهش کمک کنیم تا با ریسک شکست پایین وارد کار بشه و اگر موفق شد، بره بیرون و کارش رو ادامه بده.
الان مرکز رشد در جایگاه اصلیش هست؟
فکر میکنم تا حدی موفق بودیم. اما هنوز اون ساختار مقاوم قبلی در مرکز رشد آثارش هست. همیشه به بچهها میگم مرکز رشد یعنی انکوباتور! مگه چند وقت یه بچه تو انکوباتور میمونه؟ شماها هم باید به رشد برسید و از پیش ما برید. اما خب متأسفانه همون ساختار فکری که اول مصاحبه گفتم، هنوز حاکم هست بر مرکز رشد و تصورشون این هست که تا هروقت بخوان باید بمونن. در صورتی که به نفع خودشون هست زودتر تکلیف کسبوکارشون روشن بشه و برن.
شما برای تیمهای مرکز رشد چیکار میکنید؟
یه سری تسهیلات ظاهری هست مثل دفتر و اینترنت و تجهیزات و وام و فضای کارگاهی و … که من بهعنوان ارزش ازش یاد نمیکنم. اما شبکهی اطلاعرسانی و شبکهی مشاوره و منتورشیپ که با همکاری شبکهی پژوهش استان راه انداختیم و همینطور فضای جمعی مرکز رشد بزرگترین ارزشش از نظر من هست که متأسفانه کمترین اهمیت هم بهش داده میشه!
مکانیسم جذب تیمها چطوری هست؟
هر تیم اول باید درخواست پذیرش در مرکز رشد رو پر کنه و میره واحد ارزیابی تجاری. اونجا باید بوم کسبوکار و پیچدک آماده و ارائه کنه و اگه مشخص شد دست و پای استارتاپش سرجاش هست، طرحش برای داوری علمی ارسال میشه و اگر در جلسهی دفاع علمی هم موفق بود، میتونه وارد مرکز رشد بشه.
این روال معمولاً چقدر طول میکشه؟
یکی از کارهایی که ما کردیم این بود که روالهای مرکز رشد از پذیرش گرفته تا عقد قرارداد و تمدید و … همه رو الکترونیکی کردیم. درخواست پذیرش چیزی پیش ما معطل نمیمونه. بیشترین معطلی پیش داورهای علمی هست که اون رو هم تلاش میکنیم در حد امکان کم نگه داریم. در حالت عادی و اگر داوران خوب همکاری کنند، از زمان ارائهی درخواست تا استقرار در مرکز حدود یک ماه باید طول بکشه.
گاهی هجمههایی از این طرف و اون طرف علیه شما ایجاد میشه. تا چه حد حرفها رو تأیید میکنید؟
اولا که خود همین مخالفتها نشوندهندهی این هست که کاری داره انجام میشه (خنده) وگرنه املای ننوشته که غلط نداره. هجمه اسمش رو نذاریم. شاید عدم اشتراک دیدگاه باشه که به خودی خود چیز بدی نیست اگر توأم با بیانصافی و هتاکی نشه. من یه کاری رو برای پالایش مرکز رشد از استارتاپهای ورشکسته که فقط یه دفتر در مرکز رشد داشتن و به نام حضور در مرکز رشد بیرون داشتن تجارت میکردن و دوره برگزار میکردن و … شروع کردم که سختی زیادی داشت. ممکنه یه نفر فکر کنه که خب چیکارشون داشتی و میگذاشتی اونها هم باشن تو مرکز رشد! این دیدگاه عافیتطلبی و بیخیالی رو هم نداشتم و نمیتونم داشته باشم. از طرف دیگه بعضی از مشتریان ناحیهی نوآوری دانشگاه که بدون توجه به مأموریت این ناحیه برای سوءاستفاده از برند دانشگاه میخواستن وارد این ناحیه بشن یا اینکه کاربلد نبودن و من به حکم وظیفه جلوشون ایستادم، خیلی به مذاقشون خوش نیومد و گاه و بیگاه ما رو از لطف خودشون بینصیب نمیگذارن (خنده)
داستان ناحیه نوآوری از کجا شروع شد؟
سال 98 دکتر ستاری برای افتتاح مرکز نوآوری صنایع سرگرمی به دانشگاه اصفهان اومدن و همون موقع، دانشگاه مصمم شد ناحیهی شمالی خودش که 32 هکتار مساحت داره و به نام پردیس ارتباط با صنعت و جامعه شناخته میشد رو به ناحیهی نوآوری و فناوری تبدیل کنه و مراکز نوآوری رو در اون استقرار بده. مسیری طولانی طی شد تا اشتراک دیدگاه سنتی دانشگاه و دیدگاه بیاعتماد بخش خصوصی تونست اتفاق بیافته و الان مجموعههای بزرگ بخش خصوصی راغب به حضور در دانشگاه و راهاندازی مراکز نوآوری شدند که اولین مجموعه اسنواتک بود.
اسنواتک الان جزئی از دانشگاه هست؟
بهتر هست بگیم جزء خانوادهی نوآوری و فناوری دانشگاه.
مدل ارتباط با اسنواتک چطوری هست؟
مدل رهن و اجاره البته با شرایط ویژه که به سمت ارتباط عمیق بین بخش آکادمیک دانشگاه و بخش نوآوری پیش بره.
بزرگترین نقد دکتر راستی به خودش چی هست؟
فکر میکنم کمالگرایی و نظم زیادی من باعث آزار اطرافیانم از کارمند گرفته تا همکار و دانشجو و تیمها و … میشه. دعا بفرمایید (خنده)
بهعنوان پرسش آخر، آیا در این سمت ماندگار هستید؟
نه ایشالا (خنده) واقعیتش هشت سال کار مداوم من رو خیلی خسته کرده و علیرغم لطفی که مدیریت قبلی و جدید دانشگاه به من دارن، توان اینکه ادامه بدم ازم سلب شده و از مدتها پیش درخواست معافیت از مسئولیت رو خدمت بزرگان دانشگاه ارائه کردم. نیاز به مدتی دوری از فضای مسئولیت دارم و البته دانشگاه خانهی اول من هست و تا هروقت صلاح بدونن من در خدمت دانشگاه هستم.
ممنون که وقتتون رو در اختیار ما قرار دادید. اگه نکتهی ناتمامی هست بفرمایید.
ممنون از شما و آرزوی موفقیت برای همهی کسانی که این سالها با من سروکار داشتند. از صمیم قلب عرض میکنم که همهشان را بیکموکاست دوست دارم و اگر مسئولیت مانع نمیشد، هرگز دوست نداشتم بین ما جدایی بیافتد. انشاءالله که خدا توفیق همه را افزون کند.