توجه! این یک مقاله ترجمه شده نیست! این مقاله حاصل تجربه کاری من در چند شرکت (گرچه کوتاه مدت) و تحقیقاتم برای پایان نامه کارشناسی ارشد (با موضوع تاب آوری شغلی) هست. بنابراین این مقاله تلفیق تجربه و علمه و میتونه برای ساخت آینده شرکت یا استارتاپ شما بسیار مفید باشه. لطفا تا پایان این مقاله همراه من باشید.
اگر یک شرکت داشته باشید و یا موسس یک استارتاپ باشید، حتما با این موضوع برخورد داشتید که دغدغه پیدا کردن همکار، هم تیمی و یا نیروی کاری خوب چقدر میتونه انرژی فکری شما رو مصرف کنه. تازه بعد از این همه انرژی گذاشتن و پیدا کردن نیروی مناسب با ویژگی هایی که مدنظر شماست، اتفاقاتی میفته که نه تنها انرژی شما رو میگیره بلکه شما رو شگفت زده میکنه! کارمند(یا همکار یا هم تیمی) شما بعد از مدتی کار با شور و شوق، دیگه انرژی و انگیزه اولیشو از دست میده، شروع میکنه به غر زدن و کم کم مقدمه چینی میکنه که آقا یا خانم مدیر! من دارم میرم! خداحافظ! اما واقعا چه دلایلی میتونه وجود داشته باشه که یک نیروی خوبی که شما بعد از کلی تلاش و بررسی وارد جمع خودتون کردین به یک باره تصمیم به ترک شما میگیره؟ در ادامه به معرفی و بررسی این دلایل خواهم پرداخت.
۱) جو زدگی:
بعضی از افراد وقتی یه حرفه رو انتخاب می کنن دلیلش انتخاب منطقی، از روی شناخت خود و اون حرفه نیست! تحت تاثیر جو موجود در خانواده، جامعه و یا موج هایی هست که در جامعه راه افتاده. مثلا کسی ممکنه به خاطر موجی که راه افتاده که برنامه نویس ها حسابی دارن پول در میارن بره به سمت برنامه نویسی بدون اینکه بدونه آیا مناسب این کار هست یا نه؟ بدون اینکه بدونه این شغل چه سختی هایی داره و فشارهایی میتونه به فرد وارد کنه و تحت تاثیر جو، کمی برنامه نویسی یاد میگیره کلی هم به خودش میباله که من برنامه نویسم ولی وقتی وارد یک شرکت میشه و شرایط کار برنامه نویسی رو میبینه خیلی زود جا میزنه! و اون کار و اون شرکت رو ترک میکنه.
۲) مشخص نبودن وضعیت دستمزد و حقوق
وضعیت حقوق و احیانا سهام برای استارتاپ ها خیلی برای فردی که استخدام میشه مهمه. این مورد هنگام مصاحبه باید کاملا شفاف و دقیق روش بحث بشه و به توافق رسیده بشه. اگه فرد قراره استخدام بشه پس باید روی حقوق و مزایا به صورت دقیق صحبت بشه. اگه قراره فرد به عنوان هم بنیان گذار یا سهام دار وارد تیم شما بشه پس باید روی سهام دقیق تمرکز بشه و اگر هم قراره به عنوان کارآموز و به صورت رایگان برای شما کار کنه باید کاملا شفاف در جریان گذاشته بشه. اگر وضعیت مالی، درآمد و هرچیزی که مربوط به حقوق و مزایاست روشن نباشه هر لحظه امکان داره فرد شرکت یا استارتاپ شما رو ترک کنه.
۳) مشخص نبودن مسیر شغلی
فرد وقتی وارد محیط کار میشه باید بدونه که کجاست و قراره به کجا برسه. قراره چه پیشرفت هایی بکنه. چه مسئولیت هایی بهش واگذار بشه و چه سمت هایی رو بپذیره و هر پله از مسیر پیشرفت شغلی رو قراره طی چه مدت زمانی و یا با انجام چه کارهایی طی کنه. البته من قبول دارم که اگر شما یه استارتاپ هستید به احتمال بسیار زیاد هیچگونه سازماندهی برای مشخص کردن مسیر شغلی افراد ندارید و این به خاطر ماهیت استارتاپ بودن کاملا طبیعیه. اما لااقل می تونید یک چشم انداز برای فرد مشخص کنید که با دیدن اون چشم انداز و یادآوریش انگیزه لازم برای ادامه کار رو پیدا بکنه.
۴) مشخص نبودن اهداف و چشم انداز شرکت یا استارتاپ برای فرد
چه شرکت باشید چه یه استارتاپ، در هر حال باید چشم انداز و اهدافی رو برای خودتون تعریف کرده باشید و در جهت رسیدن به اون ها در حال تلاش باشید. خب وقتی فرد وارد تیم و شرکت شما میشه حتما باید اون فرد رو در جریان برنامه ها، اهداف و چشم اندازهای خودتون قرار بدید تا فرد بدونه شما قراره به کجا برسید و تلاش های اون فرد چه نقشی رو برای رسیدن به اهداف و چشم اندازهای شرکت یا استارتاپ شما ایفا خواهد کرد. این باعث میشه فرد با انگیزه بیشتری به کارش ادامه بده.
۵) فرد به محض ورود هنگ میکنه و نمیدونه روال شما چیه!
قطعا شما برای خودتون سیستم هایی دارید، شیوه کاری دارید، از ابزارهایی استفاده می کنید و فرد وقتی وارد فرایندهای کاری شما میشه اگر آموزش های لازم رو نبینه، هنگ میکنه! و این هنگ کردن میتونه منتج به یه فرار سریع از شرکت یا استارتاپ شما بشه. مثلا اگر شما برای هماهنگی ها و انجام کارهای تیمی از نرم افزار ترلو یا نمونه ایرانیش، تسکولو استفاده می کنید و فرد بلد نیست با این سیستم کار کنه شما باید بهش آموزش بدید. قبل از اینکه خودش باهاش درگیر بشه شما بهش آموزش بدید تا احساس امنیت خاطر پیدا کنه.
۶) عدم حمایت از سوی همکاران
وقتی شخصی به عنوان تازه وارد توی تیم شما میاد اگر با استقبال گرم تیم مواجه بشه و همکاران مستقیم و غیر مستقیمش بهش کمک کنن کارش رو بهتر انجام بده فردِ تازه وارد احساس راحتی بیشتری پیدا میکنه و از غریبگی دور میشه. این موضوع به یه فرهنگ نیاز داره که ساختن این فرهنگ کار مدیران شرکت هست که اول از همه هم باید خودشون اجرا و رعایتش بکنن. وگرنه فرد وقتی ببینه در هنگام ورود مورد استقبال قرار نگرفته، در هنگام برخوردن به مشکل از سوی همکارانش حمایت و کمک دریافت نکرده و در کل نمیتونه ارتباط خوبی بین همکاران ببینه، بعد از مدت کوتاهی…شما حدس بزنید!
۷) تعارض میان کار، خانه و زندگی
البته از نظر من کار و زندگی همش یکیه. ولی قطعا پیش میاد که افراد نتونن وضعیت کاری خودشون رو با مشکلات و مسائل خارج از کار جدا بکنن و یا هماهنگ کنن. مثلا ممکنه فردی وارد یک استارتاپ بشه ولی همزمان باید به کارهای زیادی در خونه رسیدگی کنه. در حالی که شرایط استارتاپ ایجاب میکنه که فرد زمان زیادی رو برای کارش اختصاص بده. یا ممکنه خانواده فرد با نوع کار و حرفه ای که شخص انتخاب کرده مشکل داشته باشن. این باعث تضاد و تعارض برای فرد میشه و ممکنه بعد از مدتی برای فرد فرسودگی ایجاد کنه و در نهایت باعث خروجش از کار بشه. پس شما به عنوان مدیر می تونید در هنگام مصاحبه به این مورد هم دقت کنید. همچنین در حین کار به همکاران یا نیروهاتون کمک روحی روانی کنید که تضادها و تعارضاتشون کاهش پیدا کنه.
حرف آخر
قطعا دلایل خروج از کار افراد به این موارد محدود نمیشن. اما این موارد بیشتر با انگیزش فرد برای ماندن در یک شغل و شرکت سر و کار دارن و دلایلی هستن که میتونن باعث بشن افراد تازه وارد خیلی زود شرکت یا استارتاپ شما رو ترک کنن. اما شما به عنوان مدیر شرکت، مسئول منابع انسانی و یا موسس یک استارتاپ با در نظر گرفتن این موارد می تونید به انتخاب بهتر نیروی موردنیاز و نگهداری بیشتر نیروی منتخبتون کمک کنید و در نهایت با این سرمایه انسانی باعث پیشرفت شرکتتون بشید.