حافظه به عنوان یکی از استعدادهای خدادادی، نقش اساسی در هر مرحله از زندگی ما دارد. حافظه همانند یک کابینه پر از پرونده است که برای ثبت و ذخیره اطلاعات و در صورت لزوم، یادآوری آنهاست، ولی بیشتر مواقع، مطالب به ذهن سپرده شده به هنگام نیاز، به یاد نمی آیند و به انسان فراموشی دست میدهد.
پس از چند دهه مطالعه مغز، امروزه میدانیم که حافظه جای مشخصی در مغز ندارد و در واقع، حافظه در کل مغز توزیع شده است. قبلاً پژوهشگران در سلولهای مغز به دنبال حافظه میگشتند اما الان معلوم شده است که این حافظه بیشتر مربوط به ارتباطات بین این سلولهاست نه خود آنها.
اصل اول حافظه: چگونه احتمال فراموشی را کاهش دهیم؟
طبق قاعده Hebb که نحوه به خاطرسپاری اطلاعات در مغز را توضیح میدهد، سلولهای مغزی یا نورونهایی که با هم فعال میشوند، به هم وصل میشوند و یک ارتباط را شکل میدهند، ارتباطی که اطلاعاتی را در خود حفظ و ذخیره میکنند.
برای روشنتر شدن نحوه کار حافظه یک مثال فرضی را بررسی میکنیم. اولین باری که هر کدام از ما در بچگی شیرینی خانگی دست پخت مادر را خوردیم در نظر میگیریم، شکل، بو و مزه آن شیرینی خوشمزه و گرم در ذهنمان حک میشود. دفعه بعد که کلمه شیرینی را میشنویم، بوی آن به مشاممان میرشد یا آن را در جایی میبینیم، قسمتی از آن خاطرات مربوط به تجربه قبلی بازنواخته میشود. مغز ما دوباره شکل، بو، مزه، صدا و احساس آن روز را زنده میکند و دوباره آن را تجربه میکنیم. از آن به بعد، کلمه شیرینی برای ما مرتبط شده است به حجم بسیار زیادی از اطلاعات متنوع مانند صدای شیرینی، بوی آن، خاطره آن روز و حضور مادر، مزه آن و غیره. دیگر نمیشود این کلمه را فراموش کرد و برای همیشه در ذهنمان حک شده است.
اگر به زبان علمی و طبق قاعده Hebb بخواهیم بگوییم، تمام آنچه در آن روز از طریق حواس مختلف حس میکینم به شکل سیمکشیها و اتصالات بین سلولهای عصبی در مغزمان ثبت میشود، به عبارتی در حافظه ما ذخیره میشود.
این دقیقاً کاری است که هنگام یادگیری انجام می دهیم. یعنی باید چهار نوع ارتباط برای آن ایجاد کنیم:
۱- ساختار
۲- صدا
۳- معنا
۴- ارتباط شخصی (یا شخصیسازی آن)
۱- ساختار: در ابتداییترین سطح، باید با ساختارآن آشنا شویم، به عبارتی باید بتوانیم آن را بخوانیم.
۲- تلفظ: تنها آشنایی با ساختار یک کلمه جدید کافی نیست و برای به خاطر سپردن آن باید از این سطح فراتر برویم: در یک سطح بالاتر، باید صدای این کلمه را هم بشنویم. به کمک تلفظ میتوانیم ساختار را به گوش و دهان خود مرتبط کنیم، میتوانیم آن را به درستی بشنویم و تلفظ کنیم و در صحبت خود از آن استفاده کنیم.
۳- معنی: برای انکه یک گام دیگر هم فراتر برویم و یک سطح پردازش ذهنی دیگر روی این کلمه انجام دهیم، باید مفهوم و معنی این کلمه را هم بدانیم. به خاطر سپاری مفاهیم عینی، به دلیل آنکه جزئیات بیشتری دارند و مغز ما را بیشتر درگیر میکنند راحتتر است. به همین دلیل است که ما عکس انیشتین را راحتتر از کلمه فیزیک یا نسبیت خاص به خاطر میسپاریم.
۴- ارتباط شخصی (یا شخصیسازی آن): اگر از صدا و تصاویر استفاده کنیم، دو تکنیک بسیار موثر را برای به خاطرسپاری کلمات به کار بردهایم، اما برای افزایش ۵۰% کارایی میتوانیم آن کلمه را به نحوی در قالب داستان، خاطره یا هر روش خلاقانه دیگری به خودمان مرتبط کنیم. با شخصیسازی کلمه جدید، شبکه عصبی مربوط به این کلمه بزرگ و بزرگتر میشود و دیگر فراموشی آن کاری سخت و گاهی غیرممکن میشود.
اصل دوم حافظه: بهتر است گاهی تنبل باشیم
قبلاً بارها گفتهایم که یکی از سختترین موانع یادگیری، از جمله یادگیری یک زبان خارجی، فراموشی است اما خوشبختانه امروزه این مانع را خوب میشناسیم و این را مدیون پشتکار بینظیر ابینگهاوس (هرمان ابینگهاوس، روانشناس آلمانی، پیشگام مطالعه در زمینه یادگیری و حافظه) هستیم.
منحنی ابینگهاوس: سرعت فراموشی ذهن انسان
خلاصه نتایجی که ابینگهاوس پس از سالها تلاش مداوم به آن دست یافت، در نمودار زیر نشان داده شده است. این نمودار به منحنی فراموشی ابینگهاوس معروف است.
این نمودار به ما نشان میدهد که سرعت فراموشی اطلاعات در حافظه ما چقدر است و چه میزان از آن اطلاعات پس از مدت زمان مشخصی در حافظه ما باقی میماند (یه به عبارت دقیقتر، به چه میزان از این محفوظات ذهنی دسترسی داریم).
اگر به سمت راست نمودار نگاه کنیم، متوجه میشویم که حتی پس از ده سال، ده درصد اطلاعاتی که یک بار وارد حافظه ما شدهاند، هنوز در دسترس است. از روی انتهای نمودار میتوان گفت هر چیزی که یاد میگیریم، برای همیشه ردی از خود بر روی حافظه ما باقی میگذارد. اما اگر سمت چپ نمودار را نگاه کنیم متوجه یک نکته جالب و شاید کمی نا امیدکننده میشویم، پس از تنها ۱ روز، فقط سی درصد آن اطلاعات را میتوانیم به یاد بیاوریم. پس از ۲۰ دقیقه، ۴۲ درصد و پس از ۱ ماه، ۸۰ درصد آن را فراموش میکنیم.
در کل نتیجهای که میتوانیم بگیریم این است که سرعت فراموشی در ابتدای یادگیری بسیار سریع است و این سرعت به شدت (با رشد نمایی) کاهش پیدا میکند.
تکرار بیشتر یا مرور به موقع؟
هدف ما از پرداختن به این موضوعات، بهبود عملکردمان در به خاطرسپاری چیزهایی است که یاد میگیریم اما چگونه میتوانیم در این زمینه بهتر عمل کنیم؟ احتمالاً اولین جوابی که به ذهن بیشتر ما میرسد، تلاش بیشتر یا تکرار بیشتر است. بسیاری از ما در مدرسه با این روش درس خواندهایم، شماره تلفنها را همینطوری حفظ میکنیم و تا حدودی به این روش عادت کردهایم. آنقدر اطلاعات موردنظرمان را تکرار میکنیم تا آن را به حافظه بسپاریم.
البته اگر به نمودار بالا دقت کنیم میبینیم که این اطلاعات مدت زمان زیادی قابل استفاده نخواهند بود چون با گذر زمان کوتاهی بیشتر آن فراموش میشود و معمولاً آن مقدار کمی که باقی میماند کافی و قابل استفاده نیست. یعنی اگر مفهومی را امروز به صورت دقیق و کامل بخوانیم و بفهمیم و مرور کنیم، پس از یک شبانه روز فقط یک سوم آن مطلب را به خاطر داریم.
احتمالاً به ذهن شما هم رسیده است که منطقیترین روش این است که در زمان مناسب، یعنی قبل از فراموش شدن لازم است که آن مطلب را دوباره مرور کنیم تا درک ما از آن مطلب دوباره صد در صد شود.
تلاش بیفایده
اگر پشت سر هم و در یک جلسه، یک کلمه یا مفهوم جدید را بیشتر از مقداری که لازم است تکرار کنیم، به آن Overlearning یا یادگیری بیش از حد گفته میشود. اینکار در بعضی موارد مثل تمرین یک مهارت (نواختن پیانو یا تمرین تنیس) مفید است اما در بیشتر موارد، از جمله هنگام یادگیری کلمات یا قواعد کمکی به ماندگاری آن کلمه و قاعده در حافظه نمیکند و طبق تحقیقات محققین دانشگاه اکسفورد، صرفاً انرژی و زمان ما را هدر میدهد.به عبارتی پس از آنکه یک کلمه یا قاعده را یاد گرفتیم، بهتر است برای صرفه جویی در انرژی و زمان، تکرار آن را متوقف کنیم و اینکار را به زمانی دورتر و مناسبتر موکول کنیم.
نکته اصلی در اینجا این است که هنگام یادگیری یک مطلب، میخواهیم ماهها و سالها بعد هم آنچه را که یاد میگیریم، بتوانیم به یاد بیاوریم و میخواهیم این کار را با صرف کمترین زمان و انرژی صرف کنیم.
اصل سوم حافظه : بازخوانی نکنیم، به یاد بیاوریم
یک آزمایش علمی: اهمیت مرور
درآزمایشی که توسط پژوهشگران روانشناس تهیه شده است از شما خواسته میشود که لیستی از کلمات را که حدوداً به پنج دقیقه زمان نیاز دارد، به یکی از دو روش زیر بخوانید:
- ده دقیقه به شما زمان داده میشود تا کلمات را دو بار بخوانید.
- پس از ۵ دقیقه خواندن کلمات، لیست کلمات از شما گرفته میشود و مداد و کاغذ سفیدی به شما داده میشود تا هر تعداد کلمه را که به خاطر دارید روی آن بنویسید و بعد برگه را تحویل دهید.
در سه نوبت، پس از ۵ دقیقه، دو روز و یک هفته مورد امتحان خواهید گرفت تا مشخص شود که چه تعداد از کلمات را به خاطر دارید. از بین دو گزینه بالا، کدام یک را انتخاب میکنید تا نتیجه بهتری کسب کنید؟ نتایج این آزمایش در تصویر زیر نشان داده شده است:
همانطور که در نمودار نتایج این تحقیق آمده، خواندن دوباره لیست کلمات بلافاصله پس از بار اول، تنها در کوتاه مدت (پس از پنج دقیقه) کارایی حافظه را نسبت به حالت دوم افزایش میدهد. اما در آینده بلندمدت، حتی با وجود داشتن نصف زمان، با امتحان گرفتن از خود و به عبارتی یادآوری چیزی که تازه خواندهایم (یعنی گزینه دوم) تا ۳۵% کارایی حافظه ما را افزایش میدهد.
دو دستاورد اصلی این تحقیقات این است که اولاً overlearning یا یادگیری بیش از حد ( یعنی تکرار اضافی چیزی مربوط به اصل دوم حافظه) با وجود زمان بیشتری که صرف آن میشود، چندان تاثیری در ماندگاری آن در حافظه درازمدت ندارد و دوماً اینکه یادآوری آنچه که به تازگی یاد گرفتهایم اثر مثبت قابل توجهی بر روی بهخاطرسپاری و توانایی حافظه ما دارد.
بنابراین میتوان نتیجه گرفت که میشود در زمان کوتاهتر اما با روشی اثربخشتر، مطالب را بهتر یاد بگیریم و وارد حافظه کنیم.
آزمایش بعدی: اهمیت زمان مرور
دراین آزمایش، یک گزینه دیگر هم به دو گزینه قبلی اضافه شد:
- پنج دقیقه وقت اضافی پس از خواندن لیست کلمات
- دادن یک برگه سفید برای امتحان (میتوان به جای برگه سفید برای یادآوری، از فلشکارت، تست چند گزینهای یا صرفاً یادآوری ذهنی استفاده کرد. )
- دادن سه برگه سفید برای سه بار امتحان هدف از این آزمایش این است که بدانیم اگر پس از خواندن یک مطلب، در سه نوبت و پشت سرهم از خود امتحان بگیریم، آیا تفاوت قابل توجهی را تجربه خواهیم کرد؟
در تصویر زیر، نتایج مربوط به درصد بهخاطرسپاری کلمات پس از یک هفته، برای هر سه آزمایش فوق نشان داده شده است:
نتیجه غافلگیرکننده این است که گرفتن سه بار امتحان، آن هم پشت سر هم کارایی حافظه را به میزان چشمگیری افزایش میدهد.
درسی که میتوان از این تحقیق گرفت این است که اگر قصد داریم مطلب تازهای را وارد حافظه کنیم تا در آینده آن را یادآوری کنیم، بهتر است به جای خواندن بیشتر، این یادآوری را در زمانهای مناسبی تمرین کنیم.
[su_box title=”نکته:” style=”soft” box_color=”#83fd6f” title_color=”#493f3f”] با یادآوری یک مطلب، فعل و انفعالات پیچیدهای در مغز اتفاق میافتد که موجب تقویت توانایی حافظه در نگهداری آن مطلب میشود. بر اساس واقعیت علمی، برای داشتن بیشترین کارایی، بهتر است بیشتر وقتمان را صرف یادآوری آموختههایمان بکنیم؛ نه صرفاً خواندن مجدد آنها.[/su_box]
اصل چهارم حافظه : بازی آزمودن حافظه
در موقعیتهای مختلف تحصیل و زندگی لازم است چیزهایی را به خاطر بسپاریم اما کسی به ما نحوه حفظ کردن و به حافظه سپردن را یاد نداده است. شاید دلیل آن این است که چیزی به اسم عملِ حفظ کردن اصلاً وجود ندارد. ما به یک موضوع درسی فکر میکنیم، شماره تلفنی را تکرار میکنیم، آموخته قبلی را یادآوری میکنیم، مفهومی را تجسم میکنیم اما توانایی به اسم حفظ کردن نداریم. اما از طرفی همانطور که در نوشته مربوط به اصل سوم حافظه گفتیم، مغز ما برای فکر کردن طراحی شده است و به صورت خودکار چیزی را که برایش مهم باشد، نگهداری میکند. نزدیک ترین توانایی ذهنی ما به حفظ کردن و عملی که ما انجام میدهیم یادآوری کردن است: آن حیوان خطرناک که من را دنبال کرد، چه بود؟ کجا بود؟ اسم دوستم چه بود؟ پس کاری که ما باید برای تقویت حافظه خود انجام دهیم این است که یاد بگیریم که چگونه به شکل موثر و مفیدی یادآوری کنیم. در ادامه، این موضوع را با دقت بیشتری باز میکنیم.
نحوه یادآوری ما
همه ما میدانیم که غالب اوقات بیشتر چیزی را که در چند روز اخیر یاد گرفتهایم (به عنوان مثال؛ معنی چند کلمه انگلیسی یا اسم چند کتاب و فیلم) در یک هفته بعد فراموش خواهیم کرد. در مورد نحوه این فراموشی، چند نکته قابل توجه وجود دارد که توجه به آنها ما را به سرنخهای مفیدی میرساند:
- ما کلمات و اسمهایی را که بدون تلاش و سریع حفظ کردهایم، راحت تر فراموش خواهیم کرد.
- اگر کمی بیشتر برای یک کلمه یا اسم وقت بیشتری گذاشته باشیم، احتمال فراموشی آن ۲۰% کاهش مییابد.
- کلماتی که یادآوری آنها با بیشترین زحمت و تلاش همراه است، ۷۵% درصد شانس بیشتری دارند که در آینده در حافظه ما بمانند.
- اگر آن کلمه با موضوع برای چند لحظه، به اصطلاح در “نوک زبانمان” باشد، این احتمال ۲۰۰% افزایش مییابد.
دلیل این کاهش احتمال فراموشی در این حالات مختلف چیست؟ بیایید به عنوان نمونه مورد آخر را بررسی کنیم: اینکه کلمهای “نوک زبانمان” است. در حقیقت، این کلمه به صورت ناقص در حافظه ذخیره شده است؛ یعنی ما فقط به بخشهای از اطلاعات مربوط به آن دسترسی داریم، نه همه آن. مثلاً میدانیم این کلمه با حرف “ن” شروع میشود، آخر آن پسوندی شبیه به “لوژی” دارد (مثل تکنولوژی)، کلمهای علمی است، تلفظ آن کمی سخت است و موارد مشابه دیگر. برای هر سرنخی که داریم، مغز ما با جدیت زیادی به شروع به جستجو در حافظه میکند، شروع به یافتن کلماتی میکند که با “ن” شروع میشوند. اگر دیر نشده باشد، مغز ما آن کلمه را پیدا میکند: نورولوژی و پس از یافتن آن، احساس خوبی را تجربه میکنیم. دیگر تا زمان طولانی فراموش کردن کلمهای که به سختی آن را به یاد آوردهایم دشوار میشود.
سوال اصلی که پیش میآید این است که چگونه از این شیوه عملکرد مغز و حافظه استفاده کنیم تا ۲۰۰% بهتر کلمات را به یاد بیاوریم؟ میدانیم که یادآوری مداوم و مکررِ یک کلمه، در طول روز سخت و خستهکننده است. اگر زمان زیادی هم بگذرد، آن کلمه را فراموش میکنیم. پس مناسبترین زمان یادآوری کی است و تعداد آن چقدر است؟
بهترین روش این است که قبل از فراموش کردن یک کلمه و درست قبل از آن، این یادآوری را انجام دهیم. این کار هم سرگرمکننده است و هم بهترین نتیجه را میدهد. تازه کمترین زمان را هم صرف آن کردهایم.
[su_box title=”نکته:” style=”soft” box_color=”#83fd6f” title_color=”#493f3f”] یادآوری و امتحان گرفتن از خود برای یادآوری یک کلمه یا موضوع، زمانی بیشترین اثربخشی را دارد که چالش برانگیز باشد. هر چقدر این یادآوری را در زمانی نزدیکتر به زمان فراموشی انجام دهیم، بهتر و طولانیتر آن را وارد حافظه خود میکنیم. این شیوه یادآوری، عملکرد حافظه و توانایی حفظ کلمات را دو برابر بیشتر میکند.[/su_box]
اصل پنجم حافظه : بازنویسی گذشته
آیا تا به حال برایتان پیش آمده که حرف جالبی را به کسی بزنید، ایدهای را پیشنهاد دهید یا حتی خاطرهای را تعریف کنید اما در جواب به شما بگویند که این حرف را هفته پیش خودم به تو گفتم یا این ایده و خاطره مربوط به فلان فیلم است که ماه پیش دیدیم؟ افراد زیادی تجربیات مشابهی داشتهاند، به این صورت که ناآگاهانه تجربیات و خاطرات و حرفهای دیگران را شخصیسازی کردهاند، انگار واقعاً متعلق به خودشان است. در این نوشته علت چنین پدیدهی جالبی را با هدف فهم بهتر عملکرد حافظه بررسی میکنیم.
همانطور که قبلاً هم گفتهایم، حافظه ما شبکهای است مثل تار عنکبوتی است که تارهای آن ارتباطات بین نورونها و سلولهای مغزی است: این شبکه مشتکل از نورونهایی است که چون با هم فعال میشوند، به هم وصل میشوند و با هم ارتباط برقرار میکنند. پس از این مرتبط شدن، احتمال اینکه این نورونهای مرتبط در آینده دوباره با هم فعال شوند افزایش مییابد.
تجسم کردن، تجربه کردن است
بسیاری از ویژگیها و رفتارهای ما به عنوان انسان، آنقدر غیر منتظره و غیرقابل باور هستند که تا در شرایطی خاص و با وسواس علمی مورد توجه و مطالعه قرار نگیرند، قادر به دیدن و درک آنها نخواهیم بود. تحقیقی که در این بخش قصد داریم مروری بر آن داشته باشیم، یکی از ویژگیهای عجیب حافظه ما را آشکار میکند.
در سال ۲۰۱۱، عدهای از محققان آمریکایی برای مطالعه عملکرد حافظه، به دو گروه از دانشجویان آگهی تبلیغاتی مربوط به پاپکورن را نشان دادند. تلاش بر این بود که این آگهیها تا حد امکان تصویری باشند و زنده و واقعی به نظر برسند و حتی اسم و برند مشخصی داشته باشد: Orville Redenbacher’s Gourmet Fresh
بعد یکی از گروهها را به خانه فرستاند و به گروه دیگر نمونه واقعی آن محصول را دادند تا از آن بخورند. یک هفته بعد هر دو گروه را دوباره آوردند و نظر آنها را در مورد تجربهشان پرسیدند. نتیجه جالب این بود که هر دو گروه با وضوح زیادی از خوشمزه بودن پاپکورنی صحبت کردند که خورده بودند، حتی گروهی که آن را نخورده بود!
مرور = تغییر
واقعیت این است که ما وقتی چیزی را به یاد میآوریم، صرفاً به آن دسترسی پیدا نمیکنیم، بلکه آن را بازنویسی میکنیم. مانند کسی که با هر بار دیدن فیلم، داستان و ساختار آن عوض میشود. اگر دو بار یک فیلم را ببینیم، هر دوبار آن را یکسان خواهیم دید، اما هرگز خاطره یکسانی را به صورت یکسان تجربه نمیکنیم. هر چیزی که در حافظه ما ذخیره شده، پس از هر بار مرور کمی عوض میشود.
در تحقیق بالا، دانشجویان دسته اول که پاپکورن را نخورده بودند، در خانه فیلمهای تبلیغاتی که دیده بودند را به یاد آوردند. بو و مزه آن را، نمک و روغن روی آن را و صدای خرد شدن آن در دهانشان را که در فیلم به خوبی به تصویر کشیده شده بود. در حین به یاد آوردن و دوباره زنده کردن آن تجربه، آنها تصاویر کسانی را دیدند که با لذت مشغول خوردن پاپ کورن از پلاستیکی با مارک “Orville Redenbacher’s Gourmet Fresh” بودند و خاطرهشان تغییر کرد.
شبکه سلولهای مغزی مربوط به فیلمی که دیشب همزمان با لوگو و برند “Orville Redenbacher’s Gourmet Fresh” دیده بودند با هم فعال و در نتیجه به هم مرتبط شدند و مغز این ارتباط بین این دو را به عنوان ارتباطات جدید بین نورونها ذخیره کرد، انگار که واقعاً آنجا بودند و آن اتفاق را تجربه کردند. این بازنویسی یک خاطره و بازسازی و گسترش یک شبکه نورونی، یک واقعیت علمی مربوط به حافظه بلندمدت است. هربار که چیزی را به یاد میآوریم، آن را به الانِ خود آمیخته و مرتبط میکنیم و اطلاعات جدیدی را به آن وصل میکنیم. یک عکس جدید، یک داستان، کلمات مرتبط، تجربه شخصی و با داشتن این همه سرنخ و قلاب، دسترسی به آن کلمه و معنای آن سادهتر و سریعتر خواهد شد.
[su_box title=”نکته:” style=”soft” box_color=”#83fd6f” title_color=”#493f3f”] هربار که چیزی را با موفقیت یادآوری میکنیم، آن تجربه را به نوعی دوباره تجربه و بازنویسی میکنیم و اطلاعاتی را بسته به وضعیت “الان” خود به آن اضافه میکنیم. برای آنکه زمان و تلاشی که صرف یادآوری میکنیم، بیشترین نتیجه را داشته باشد، بهتر است این اطلاعات شامل صدا، تصویر و تجربیات شخصی خود ما باشند، به این علت که این موارد بهتر به خاطر سپرده میشوند و در حافظه انسان ماندگاری بیشتری دارند. هر وقت کلمهای را فراموش کردیم، بهتر است بلافاصله آن کلمه و اطلاعات مرتبط به آن (صدا، تصویر و غیره) را ببینیم. با گرفتن بازخورد سریع به این شیوه، احتمال فراموشی آن در دفعات بعدی را بسیار کاهش میدهیم.[/su_box]
3 دیدگاه دربارهٔ «با به کارگیری ۵ اصل ساده برای همیشه مطالب را در ذهن خود نگه دارید»
خیلی خیلی خیلی عالی بود
ممنون بسیار عالی
سلام. مفید و مطالب جالب بود